دلایل خوب و بد برای محاکمه رئیس جمهور سابق | جوزف مارگولیس | حکم



این خبر مبنی بر اینکه ،ت فدرال دونالد ترامپ را متهم کرده است مرا به یاد سال 2008 انداخت. پس از انتخاب رئیس جمهور باراک اوباما و چندین سال بعد از آن، تعداد زیادی وجود داشت پچ پچ ، در باره پیگرد قانونی رئیس جمهور سابق جورج دبلیو بوش، معاون رئیس جمهور دیک چنی و مقامات مختلف در ،ت بوش به دلیل نقششان در رسوایی های شکنجه پس از 11 سپتامبر.

به دلیل کارم در این حوزه، اغلب از من خواسته می‌شد که در این بحث صحبت کنم. من مشاور ارشد بودم رسول v. بوته (2004)، که به زند،ان گوانتانامو این حق را می داد که در دادگاه فدرال، بازداشت خود را به چالش بکشند مناف v. خوش آمدی (2008)، که حق شهروندان ایالات متحده را برای به چالش کشیدن بازداشت خود توسط ایالات متحده، حتی اگر آنها در یک منطقه جنگی خارجی نگهداری می ،د، ایجاد کرد. من همچنین نماینده ابوزبیده، و هنوز هم نماینده ابوزبیده بودم، اولین فردی که به یک سایت سیاه‌پوست سیا فرستاده شد و تنها فردی که تحت تمام به اصطلاح «تکنیک‌های بازجویی پیشرفته» قرار گرفت.

به دلیل این سابقه، فکر می کنم مردم از من انتظار داشتند که پیگرد قانونی را تایید کنم، اما من این کار را نکردم. من مطمئناً موافق بودم که جرمی مرتکب شده است، اما برخلاف تصور برخی افراد، این اولین سؤالی است که یک دادستان باید بپرسد، نه آ،ین سؤال. ا،ریت قریب به اتفاق جرایم تحت پیگرد قانونی قرار نمی گیرند، و صرف این واقعیت که موکل من و بسیاری دیگر به طور غیرقانونی شکنجه شده اند، به خودی خود موجب تعقیب کیفری چه ،، که او را شکنجه کرده اند و چه ،، که آن شکنجه را به راه انداخته اند، نیست.

اما چرا نه؟ اگر مقامات ،ت بوش مرتکب جنایتی شده بودند که جراحات شدیدی را به همراه داشت، چرا آنها را تحت پیگرد قانونی قرار نمی دهید؟ پاسخ به ما کمک می کند تا تفاوت های مهم بین آن زمان و اکنون را درک کنیم. پیگرد قانونی بوش، و همکاران اشتباه بود، اما متأسفانه پیگرد قانونی دونالد ترامپ کار درستی است.

برای شروع باید بگویم که من یک طرفدار الغا هستم. من به توانایی سیستم حقوقی کیفری برای حل مشکلات اجتماعی اعتقاد چند، ندارم و فکر می کنم زمان، انرژی و پول هنگفتی که برای ،ت سرط، هدر می رود، معمولاً برای رفع جرم زا بهتر است. محیط ها و از بین بردن ایدئولوژی های خشونت آمیز. این به این م،ی است که من به طور انعکاسی نسبت به ادعاهایی مبنی بر اینکه برای دستیابی به منافع اجتماعی گسترده‌تر به یک پیگرد قانونی خاص نیاز است، شک دارم. به ،وان مثال، همان روزی که ،ت فدرال ترامپ را متهم کرد، واشنگتن پست طول، دوید مقاله با ابراز تاسف از اینکه صدها پیگرد قانونی پس از حمله 6 ژانویه به ساختمان کنگره ایالات متحده تقریباً هیچ کاری برای کاهش حمایت از ایدئولوژی های افراطی و راست انجام نداده است. تنها چیزی که من را در مورد این یافته شگفت زده می کند این است که ،ی می توانست انتظار دیگری داشته باشد.

با آوردن این دیدگاه به ،ت بوش، من معتقد بودم – و هنوز هم معتقدم – جدی ترین مشکل رسوایی شکنجه، شکنجه نیست. همانطور که دراما با طرز فکر درون ،ت و فشارهای ساختاری که بر آن وارد شده بود، شکنجه را نه تنها قابل دفاع، بلکه مطلوب ساخت. من جهت گیری ک،یک لغو لغو است: توجه من را نه بر خود رفتار بلکه بر کل جهان شرایط داخلی و خارجی که آن را ایجاد می کند متمرکز می کنم. این نیست که رفتار بی اهمیت باشد. برع،، بسیار مهم است. شکنجه یک اشتباه بزرگ اخلاقی و قانونی است، همانطور که من دارم اصرار به طور مکرر. فقط این است که شما به احتمال زیاد نمی تو،د این رفتار را تنها با پیگرد قانونی به پایان پایدار برس،د، همانطور که محاکمه 6 ژانویه به خوبی نشان می دهد.

درست است، من گاه به گاه مک، را برای پیگرد قانونی می شناسم. گاهی اوقات آنها تنها راه ایجاد چیزی شبیه به مسئولیت پذیری هستند. به ،وان مثال، من مشکلی با تعقیب سه مردی که احمد آربری را در Santilla S،res، جورجیا تعقیب ،د و به ضرب گلوله کشتند، نداشتم. همانطور که نوشتم در جای دیگر، فکر نمی کنم آنها باید به حبس ابد محکوم می شدند و فکر می کنم هدف از مجازات این است. نه برای بیرون انداختن بلکه برای بازگرداندناما وظیفه اخلاقی من برای تلاش برای جه، بدون زندان مانعی برای زند، شدن آنها نیست. فقط این است که من هیچ توهمی ندارم که فرستادن آنها به زندان کوچکترین آسیبی را در شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایجاد می کند که آنها را به این باور رساند که برداشتن اسلحه و شکار یک مرد سیاهپوست جوان که رفتاری کاملاً بی گناه داشت منطقی است. برای من، تغییر آن شرایط و ایدئولوژی حامی آن، هدف اجتماعی مهم‌تری از زند، ، سه نفر دیگر است.

من همچنین با پیگرد کیفری در رسوایی شکنجه مخالفت کردم زیرا تمام اطلاعاتی که دیدم نشان می داد که متهمان فرضی، حداقل در بالاترین سطح، منافع کشور را در دل دارند. اشتباه متوجه نشوید: من فکر می‌کنم که آنها از نظر اخلاقی و قانونی اشتباه ،د و بیش از دو دهه را صرف مبارزه با کارهایی ،د که در هر انجمنی که در دسترس من است، انجام دادند. اما رکوردی که در سال 2008 برای ما شناخته شد به سادگی از استنباط نیت بد پشتیب، نمی کرد. برع،، به صراحت به این نتیجه اشاره کرد که شکنجه ناشی از اعتقاد صادقانه مقامات ارشد ،ت مبنی بر قانونی و ضروری بودن آن است.

نیازی به گفتن نیست که این دیدگاه به طور گسترده در حلقه من به اشتراک گذاشته نشده است. به یاد دارم که با دوستم مایکل راتنر، مدیر اجرایی مرکز حقوق اساسی و مشاور من در NPR ظاهر شدیم. رسول. مایکل با تفکرات من در مورد انگیزه صبر نکرد و اصرار داشت که بوش و چنی باید محاکمه شوند. در فرصتی دیگر، به یاد می آورم که با دوستم فیلیپ ساندز، وکیل حقوق بشر بریت،ایی، که هم نظر مایکل بود، بحث کردم. من به دقت محفوظات خود را در مورد هر گونه پیگرد قانونی توضیح دادم و فیلیپ با صراحت خاصی از آنها چشم پوشی کرد و گفت: “همه چیز به تخفیف می رسد.” اما من معتقد بودم که حقایق به جای محکوم ، و مجازات ،، ما را می طلبد که بفهمیم و یاد بگیریم.

به همین دلیل است که من از نسخه‌ای از روند حقیقت و آشتی حمایت کردم. من چیزی را در ذهن داشتم که می توانست به گسترده ترین نگاه ممکن به چگونگی و چرایی تبدیل شکنجه به سیاست ایالات متحده بپردازد. مانند یک بررسی رویداد Sentinel که بعد از حوادث سازم، اتفاق می افتد، که من دارم قبلا در مورد آن نوشته شده استهدف این بود که منشأ و اجرای سیاست را تا حد امکان به طور کامل و بدون سرزنش یا اتهام، حتی تا حد ایجاد مصونیت از تعقیب کیفری بررسی کنیم تا کامل‌ترین تصویر را به دست آوریم و سپس از آن استفاده کنیم. برای انجام یک بحث ملی هوشیارانه در مورد آنچه اتفاق افتاده است – بحثی که شایسته یک دموکراسی بالغ است. من آن را بسیار برتر از هر تعقیب قضایی می دانستم، حتی اگر موکلم قرب، این جنایت بود.

با این حال، هیچ یک از این ملاحظات در مورد اتهامات فدرال علیه رئیس جمهور سابق ترامپ اعمال نمی شود. مطمئناً در خصوص نگهداری و اختفای نادرست اسناد طبقه بندی شده، هیچ حساب ملی وجود ندارد. اتهامات علیه رئیس‌جمهور سابق به اندازه‌ای که پاسخ دادست، به بدعهدی‌های صرفاً شخصی – در واقع تنوع باغی – فرصتی برای تأمل دقیق در مورد یک سیاست ملی بحث‌انگیز نیست. گفته می شود ترامپ اسناد بسیار حساس امنیت ملی را که نباید می گرفت، گرفته است. سپس، به جای اینکه صرفاً با ،ت همکاری کند و آنها را پس بدهد (همانطور که او بارها و بارها انجام داد توصیه کرد که توسط وکلای خود و همانطور که پرزیدنت بایدن و معاون رئیس جمهور سابق مایک پنس انجام دادند، او ظاهراً برای جلوگیری از بازگشت آنها توطئه کرده و در مورد آن دروغ گفته است. برای آن به کمیسیون حقیقت نیاز ندارید.

همچنین نمی‌تو،م همان بهانه‌های تخفیف‌دهنده را درباره انگیزه‌های ترامپ بیاوریم. اگر او با ،ت همکاری می کرد و اسناد را در سال 2021 پس می داد، می توانستیم بگوییم که او نیز مانند بایدن و پنس ممکن است به سادگی مرتکب اشتباه خانه داری شده باشد. اما حداقل اگر ادعاها صحت داشته باشد، او تمام تلاش خود را برای پنهان ، سوابق و خنثی ، تحقیقات انجام داده است. به م،ای واقعی، کیفرخواست مربوط به گرفتن اسناد نیست، بلکه در مورد ممانعت مکرر از تلاش برای بازیابی آنهاست. ما نمی‌د،م چرا او این کار را کرد (و من مطمئناً نمی‌فهمم چرا این کار را کرد)، اما رکورد در این مرحله قطعاً تصویری از مردی که برای صلاح کشور عمل می‌کند را نشان نمی‌دهد.

من همچنین با محاکمه متهمان دوره بوش مخالفت کردم، زیرا این پرونده به طرز غیرعادی و غیرقابل انکاری تفرقه افکن بود. با توجه به اینکه فکر می کردم درس گرفتن از اشتباهات ملت ما بسیار مهمتر از محاکمه ،، است که آنها را مرتکب شده اند، فکر نمی کردم ارزش آن را داشته باشد که به این ت،یم بندی بپردازم.

پیگرد قانونی ترامپ نیز به همین ترتیب تفرقه انگیز خواهد بود. مطمئناً نمی توان منکر آن شد. (البته، ما در حال حاضر بر سر ترامپ متز،ل شده‌ایم و به سختی می‌توان دید که دادستان چگونه اوضاع را بدتر می‌کند.) و این تفرقه دلیلی است که من دادستان را تاسف بار می‌دانم. اگر کشور مجبور به تحمل این قضیه نمی شد بی نهایت بهتر بود. با این حال، اگر ادعاها درست باشد، من متوجه می شوم که چه جایگزینی می تواند باشد. ،ت آمریکا بیش از یک سال را صرف مذاکره با رئیس جمهور سابق ترامپ برای بازگرداندن این اسناد کرد. تنها کاری که باید می کرد این بود که آنها را برگرداند. در عوض، او (به ظاهر) آنها را پنهان کرد و در مورد آن دروغ گفت. به درستی سناتور میت رامنی مشاهده شدهترامپ «این اتهامات را متوجه خودش کرد».

شاید ترامپ دلیل خوبی برای چیزی که به نظر می رسد سر خوک خود فریب خورده است داشته باشد. شاید همش سوءتفاهم بوده شاید صادقانه بگوید که هرگز از هیچ یک از این اسناد سوء استفاده نمی کرد و هرگز به کشور خیانت نمی کرد. شاید حتی بتواند بگوید که با بهترین نیت عمل کرده است، اگرچه من نمی دانم چگونه.

شاید. اما در این مرحله، همه چیز به سمت کاهش می رود.